از اولِ اول شرو میکنم :)
#گلِ شبِ خواستگاریمون :)
#اولین بیرون رفتنمون :)
#ادیت شب احیاء ؛)
# چتامون :)
#رنجی که مامان سر خریدن کفشاش کشیدو نمیبخشم :)
# هربار میومد خونمون همینجوری با ذوق براش وسایل پذیرایی آماده میکردم :)
+یادمه یبار فجیع سرماخورده بودم، چند روز قبلش بهم گفت هوس مرغایی که میپزی رو کردم :)
یدونه ماسک زدمو براش پختم :)
# کیکی که دوست داشتو برا خوشحال کردنش پختم :)
++میدونستم شرایط روحیش خوب نیست، تو یک ساعت تقریبا، شاید یکم بیشتر، شامو کیک درست کردم زنگ زدم شام نخور بریم بیرون.:)
بدون اینکه بدونه چیکار کردم :)
+من فقط میخواستم بگم که دوست دارمð
که بگم حتی اگه انقدر دستت خالی شد ، نون هست که بخوریم سیر بشیم
میخواستم بگم که خوشحالم که توی لحظه هام تو رو دارم :)
ولی خب :) .....
خدایا.......برچسب : نویسنده : vagoyehaye-yek-delmorde97 بازدید : 34